- فریاد کردن
- بانگ زدن برای یاری خواستن و اجرای عدالت
معنی فریاد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راهنمایی کردن راموزی نیوری رهنمونی کردن به راه راست آوردن راه نمودن
تف دادن کباب کردن
سخنرانی کردن
تاسیس کردن، شالوده ریختن
اعتراض کردن ایراد گرفتن: بر مطالب او ایراد کرد، بیان کردن: (نه هر عبارتی که در نعت او ایراد کند)
بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
گریانیدن: ور بخواهی و را دو بوسه زنی او بخندد ترا کند گریان. (امیر ابوالمظفر محتاج چغانی)
تف دادن، کباب کردن
Bellow, Squawking
Process
gritar, grito
processar
обрабатывать
реветь , кричащий
bearbeiten
brüllen, quäkend
ryczeć, krzyczący
przetwarzać
обробляти
ревти , крикуючий
gritar, graznido
procesar
crier, cri
traiter
gridare, strillante
processare
verwerken
brullen, krijend
प्रक्रिया करना
चिल्लाना , चिल्लाने वाला
berteriak
memproses